حلقه گیسوی یار
خون پاک شاه دین هر چند پر اسرار بود
بود بر هر قطره خون ایم خط زیبا آشکار
ای ستمگر یا بنای عدل نه یا خود بمیر
ای ستمکش یا بکش یا کشته شو با افتخار
این بود برنامة مظلوم و ظالم تا ابد
ورنه کی گردد نهال عدل و حکمت پایدار
مرگ با عزت کجا و عیش با ذلت کجا
آن بود عین حیات و این بود کانون عار
جامه هستی ما را کارگاه عشق بافت
ذره ذره رشته رشته پود پود و تار تار
برگلوی مرد حق شمشیر یعنی شیر مام
حلقة زنجیر یعنی حلقة گیسوی یار
عاشق حق بود واز میخانه معشوق مست
هر چه ساقی داد گفتا ساغری دیگر بیار
باخت جان عاریت تا برد عزّ جاودان
ای بنازم آن می و ای جان فدای این قمار
در خزان ظلمها خرم شود صحرای عدل
ای عجب یک فصل باشد این خزان و این بهار
کاخ استبدادگر آن به که گردد جای جغد
کام استعمارنوش آن به که نوشد زهر مار
جعفری تا عایقی مشمول رحمت کی شوی
گر هزاران نفحة رحمت وزد از کردگار
اثر طبع حضرت علامه مرحوم سید احمد جعفری قدس سره الشریف