آتش هجر
جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۶ ب.ظ
دردل کِشدم آتش هجر تو زبانه
آخر کُشدم از غمت این آه شبانه
خونم چکد از دیده بسودای تو تا کی
تا چند روم در طلبت خانه به خانه
هر سو نگرم مهر دل آرای تو بینم
هر جا گذرم میطلبم از تو نشانه
دل بر سر آن شد که به پای تو دهد جان
گر دست دهد وصل تو ای در یگانه
آیا رسد آن طالع فیروز که روزی
روزی شودم دولت دیدار تو یا نه
برخیز و بساط ستم و جور تو برچین
برهان همه یاران خود از جور زمانه
حیران بامیدست که دیدار تو بیند
روزی که زنی تکیه به اورنگ شهانه
اثر طبع علامه میر جهانی ( ره ) ، متخلص به حیران
۹۲/۰۷/۱۹