ثمره گلزار رسالت
ای ز هستی تو پیدا شده هستی ز عدم
باشد از عشق تو ویرانة ما باغ ارم
زنده از مهر رخت هر دل پژمرده ز غم
از پس پرده برون آی تو ای شاه امم
بر جراحات بنه مرهمی از روی کرم
تار و پود دل عشاق تو بگسست ز هم
عشق دردیست که داروش وصالست ، وصال
تو شه کشور غیبی و مه برج شهود
ممکناتند رعیت ، توئی آن شاه ودود
جمله آفاق بود ظل و تو ذی ظل وجود
مانده احکام معطل ، شده متروک حدود
وقت آن آمده کز آینه زنگار زدود
موسی آسا بنما غرق تو فرعون و جنود
کید فرعون مگر غیر ضلالست ، ضلال
کی شود مهر درخشنده سر آرد بیرون
یا که گلزار رسالت ثمر آرد بیرون
کی شود بحر ولایت گهر آرد بیرون
یا که آن شه رخ همچون قمر آرد بیرون
کی شود لعل تو شیرین شکر آرد بیرون
تا ز دلهای محبان شرر آرد بیرون
آری اصلاح جهان بی تو محالست ، محال
اجنبی حمله نموده ست به ایران شاها
تا برد از همگان گوهر ایمان شاها
خانة رحم و مروت شده ویران شاها
جای حق گوی بود گوشة زندان شاها
چاه شد جایگه یوسف قرآن شاها
دل زهجران تو در رنج و ملالست ، ملال
روز روشن ز فراق تو به ما گشت چو شام
باشد این شب بسر آید ، شود این هجر تمام
تا تو آزاد نسازی بود این داد مدام
شمع را نیست به جز سوختن و گریه مرام
بی تو ای شاه ببایست بر اسلام سلام
جعفری گرچه بود منقصتش فوق کلام
لیک مدح تو ورا عین کمالست ، کمال
اثر طبع حضرت علامه مرحوم سید احمد جعفری قدس سره الشریف