دوازده بند محتشم کاشانی ـ بند هشتم
چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۲، ۰۵:۰۶ ب.ظ
بر حربگاه چون ره آن کاروان فتاد
شور و نشور و واهمه را در گمان فتاد
هم بانگ نوحه ، غلغله در شش جهت فکند
هم گریه بر ملایک هفت آسمان فتاد
هرجا که بود آهوئی از دشت پا کشید
هرجا که بود طایری از آشیان فتاد
شد وحشتی که شور قیامت ز یاد رفت
چون چشم اهل بیت بر آن کشتگان فتاد
هرچند بر تن شهدا چشم کار کرد
بر زخمهای کاری تیغ و سنان فتاد
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان
بر پیکر شریف امام زمان فتاد
بی اختیار نعره هذا حسین او
سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد
پس با زبان پر گله آن بضعه الرسول
رو در مدینه کرد که یا ایها الرسول
۹۲/۰۸/۱۵