صبح قریب

صبح قریب
آخرین مطالب

التجا

جمعه, ۲۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۵۳ ب.ظ

مثل هر بار برای تو نوشتم :

دل من خون شد ازین غم ، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد ، همه گویند به انگشت اشاره ، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟

تو کجایی؟ تو کجایی...

و تو انگار به قلبم بنویسی :

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است

که گویند

به اندازه یک «  بدر  » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۹
حسام الدین

نظرات  (۲)

گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم

گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم

به

فدای نخ آن شال سیاهت به فدای رخت

ای ماه! بیا، صاحب این بیرق و این پرچم

و این مجلس و این روضه و این بزم تویی،

آجرک الله! عزیز دو جهان یوسف در

چاه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">