قال الامام الحسین ـ علیه السّلام ـ : سَئَلْتُ أَبِی عَنْ مَخْرَج رَسُولِ الِله ـ صلَی الله علیه و آله ـ فَقالَ : کانَ
رَسُولَ الِله ـ صلَی
الله علیه وآله ـ
یَحْزَنُ لِسانَهُ إلاّ عَمّا یَعْنِیهِ قَدْ تَرَک نَفْسَهُ
مِنْ ثَلاثٍ ، الْمِراءِ وَ الْإکثارِ ...
امام حسین ـ علیه السّلام ـ فرمودند : از پدرم، دربارة
سیرة پیامبر ـ صلَی
الله علیه و آله ـ
پرسیدم، پاسخ دادند : رسول الله ، زبان خود را همیشه از گفتار بی معنی حفظ می کرد و
خود رااز سه چیز دور میداشت : مراء، پرحرفی، سخن پوچ و بی معنی، و نیز سه مسئله را
ترک می کرد: هیچکس را مذمت نمی کرد، از کسی عیبجویی نمی نمود و در پی جمع آوری لغزش
های این و آن نبود. « مسند الامام الرضا، ج 2،
ص 85 »
مقصود او فشاندن جان عاشقانه بود
با دشمنان محاربه کردن بهانه بود
هل من مغیث گفتن فرزند بوتراب
بالله که آزمایش اهل زمانه بود
درنصف روز همه ایثار یارکرد
هرگوهر نفیس کش اندر خزانه بود
حق خواست باب فیض گشاید به روی خلق
نای و نوای شور حسینی بهانه بود
گردید دشت کرب و بلا، ساحل نجات
هر چند بحر عشق ، یمی بیکرانه بود
شد یکه تاز رزم ، شهی کز علو قدر
واجب صفت به عرصه امکان یگانه بود
جز نای نینوای حسینی ، به روزگار
هر نغمة دگر که شنیدم فسانه بود
کاروان اسیران در هم شکسته اما سربلند ، خانه های زنجیر را درمینوردد و با هر قدم ، ناقوس رسوایی آل یزید را در گوش تاریخ و تاریکی نشینان ، طنین انداز میکند ... تازیانه را توان آن نیست تا از پس صدای سربلند اسیرانی که آزادی در یوزة خاک راهشان میکند ، برآید :
جهانی رهائی در آوازشان بود
و در بند حتّی ،
قفس شرمگین از
شکوفائی شوق پروازشان بود
پیام آورانی که در قتلگاه ترنّم
سرودن علیرغم زنجیر ، اعجازشان بود!
یزید سانان!
خلق و خوی آزادگی که چون جان ، در جسم و ذات آسمانی حسین ـ علیه السلام ـ تعبیه شده ، اذن سازش با دشمنان آزادگی را به او نمیدهد ... و پر طنین ترین فریادی که از تار جان حسین ـ علیه السلام ـ به گوش اهل هوش میرسد ، آزادگی است ... سلیمان کربلا تا صبح محشر دلهای عاشق را مسخّر بالای سرو مانند خود کرده و آزادگی ، نگینِ رنگینِ خون همیشه بیدار اوست! ... پس هیهات منا الذله هیهات ... .
مثل هر بار برای تو نوشتم :
دل من خون شد ازین غم ، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد ، همه گویند به انگشت اشاره ، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟
تو کجایی؟ تو کجایی...
و تو انگار به قلبم بنویسی :
که چرا هیچ نگویند
مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟
و عجیب است
که پس از قرن و هزاره
هنوزم که هنوز است
دو چشمش به راه است
و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است
که گویند
به اندازه یک « بدر » علمدار ندارد!
و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!
ای عزیز ! گناهان شخص بدکار مانند ریسمان به دورش می پیچد و او را گرفتار میکند ، بلهوسی و زیاده خواهی شخص گناهکار باعث مرگ و نابودیش خواهد شد و حماقتش او را به نابودی خواهد کشاند.
حضرت آیت الله العظمی بهجت ( قدس الله نفسه الزکیه ) :
اعمال صالحه انسان ، اعمال باقیه انسان ، فانی نمی شود. همه بدانند که طاعات ، عبادات ، مقربّات ، اینها یک چیزی نیست که به واسطه اینکه [ مثلاً ] این اتاق خراب شد ، آنها هم از بین بروند ؛ [ یا اگر ] این بدن از روح منفصل شد ، آنها هم بروند ؛ آنها باقی و ثابت هستند ، بلکه یک صورت معنویه ای در آنجا از اینها ، برای هر فرد فرد ، ظاهر خواهد شد.