صبح قریب

صبح قریب
آخرین مطالب

۱۱ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

مثل هر بار برای تو نوشتم :

دل من خون شد ازین غم ، تو کجایی؟

و ای کاش که این جمعه بیایی!

دل من تاب ندارد ، همه گویند به انگشت اشاره ، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟

تو کجایی؟ تو کجایی...

و تو انگار به قلبم بنویسی :

که چرا هیچ نگویند

مگر این منجی دلسوز ، طرفدار ندارد ، که غریب است؟

و عجیب است

که پس از قرن و هزاره

هنوزم که هنوز است

دو چشمش به راه است

و مگر سیصد و اندی نفر از شیفتگانش ، زیاد است

که گویند

به اندازه یک «  بدر  » علمدار ندارد!

و گویند چرا این همه مشتاق ، ولی او سپهش یار ندارد!



۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۳
حسام الدین

ای عزیز ! گناهان شخص بدکار مانند ریسمان به دورش می پیچد و او را گرفتار میکند ، بلهوسی و زیاده خواهی شخص گناهکار باعث مرگ و نابودیش خواهد شد و حماقتش او را به نابودی خواهد کشاند.


                                                                                   

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۹:۳۶
حسام الدین

حضرت آیت الله العظمی بهجت ( قدس الله نفسه الزکیه ) :

اعمال صالحه انسان ، اعمال باقیه انسان ، فانی نمی شود. همه بدانند که طاعات ، عبادات ، مقربّات ، اینها یک چیزی نیست که به واسطه اینکه [ مثلاً ] این اتاق خراب شد ، آنها هم از بین بروند ؛ [ یا اگر ] این بدن از روح منفصل شد ، آنها هم بروند ؛ آنها باقی و ثابت هستند ، بلکه یک صورت معنویه ای در آنجا از اینها ، برای هر فرد فرد ، ظاهر خواهد شد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۲ ، ۱۶:۴۱
حسام الدین

بر هم زنید یاران این بزم بی صفا را

مجلس صفا ندارد بی یار مجلس آرا

 

بی شاهدی و شمعی هرگز مباد جمعی

بی لاله شور نبود مرغان خوشنوا را

 

بی نغمة دف و چنگ مطرب به رقص ناید 

وجد سماع باید کز سر برد هوا را

 

جام مدام گلگون خواهد حریف موزون

بی می مدان تو میمون ، جام جهان نما را

 

بی سرو قد دلجو ی ، هرگز مجو لب جوی

بی سبزه خطش نیست آب روان گوارا

 

بی چین طرة یار ، تاتار کم زیک تار

بی موی او به موئی هرگز مخر ختا را

 

بی جامی و مدامی هرگز نپخته خامی

تاکی به تلخکامی سر می بری نگارا

 

از دولت سکندر بگذر ، برو طلب کن

با پای همت خضر ، سر چشمة بقا را

 

بر دوست تکیه باید ، بر خویشتن نشاید

موسی صفت بیفکن از دست خود عصارا

 

بیگانه باش از خویش و زخویشتن میندیش

جز آشنا نبیند دیدار آشنا را

 

پروانه وش ز آتش هرگز مشو مشوش

دانند اهل دانش عین بقا ، فنا را

 

داروی جهل خواهی بطلب ز پادشاهی

کاقلیم معرفت را امروز اوست دارا

 

عنوان نسخه ی غیب ، سر کتاب لاریب

عکس مقدس از عیب ، محبوب دلربا را

 

آیینة تجلی ، معشوق عقل کلی

سرمایة تسلی ، عشاق بینوا را

 

اصل اصیل عالم ، فرع نبیل خاتم

فیض نخست اقدم ، سر عیان خدا را

 

در دست قدرت او ، لوح قدر زبونست

با کلک همت او ، وقعی مده قضا را

 

ای هدهد صبا گوی ، طاووس کبریا را

بازا که کرده تاریک ، زاغ و زغن فضا را

 

ای مصطفی شمایل ، وی مرتضی فضایل

وی احسن الدلائل ، یاسین و طا و ها را

 

ای منشی حقایق ، وی کاشف دقایق

فرماندة خلایق ، رب العلی علی را

 

ای کعبة حقیقت ، وی قبلة طریقت

رکن یمان ایمان ، عین الصفا صفا را

 

ای رویت آیة نور ، وی نور وادی طور

سر حجاب مستور ، از رویت آشکارا

 

ای معدلت پناهی هنگام دادخواهی

اورنگ پادشاهی ، شایان بود شما را

 

انگشتر سلیمان شایان اهرمن نیست

کی زیبد اسم اعظم ، دیو و دد و دغا را

 

ای هر دل از تو خرم ، پشت و پناه عالم

بنگر دچار صد غم ، یک مشت بینوا را

 

ای رحمت الهی دریاب مفتقر را

شاها به یک نگاهی بنواز این گدارا

 

اثر طبع مرحوم علامه شیخ محمد حسین غروی اصفهانی ( قدس سره )




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۲ ، ۲۰:۵۱
حسام الدین

عَنْ أبِی عَبْدِالله ـ علیه السّلام ـ قالَ : مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکونَ مِنْ أَصْحابِ الْقائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلُ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الْأَخْلاقِ وَ هُوَ مَنْتَظِرٌ فَاِن ماتَ وَ قامَ الْقائِمُ بَعْدَهُ کانَ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ أَدْرَکهُ ... حضرت امام جعفر صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند : کسی که دوست می دارد از اصحاب امام قائم بشمار آید، پس در انتظار بسر ببرد و ورع و پارسایی را پیشه خود سازد و به محاسن اخلاق بپردازد، این چنین کسی را منتظر گویند و اگر بمیرد در حالیکه امام خود را زیارت نکرده باشد، پاداش وی بسان کسانی است که در رکاب امام حضور دارند. مستدرک سفینه البحار، ج 6 ، ص 184.

علیکم بالمجاهده ، فان النفس لاماره بالسوء.


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۲۳:۳۰
حسام الدین

 


تشرف اسماعیل هرقلی به محضر حضرت ولی عصر ـ ارواحنا له الفداء

 علی بن عیسی در کتاب کشف الغمّه نقل کرده که که او را اسماعیل بن حسن هرقلی میگفتند. زیرا از قریه ای بود از توابع حلّه که آن را هرقل گویند. و آن مرد در زمان ما وفات کرد. لکن من خود او را ندیدم بلکه جماعتی از برادران دینی من آن واقعه را به من خبر دادند، و نیز پسر او شمس الدین از برای من نقل کرد که والد من ذکر نمود : در ایام جوانی در ران چپ من قرحه ای به مقدار یک قبضه نمایان گردید و در فصل بهار منفجر میشد و از آن چرک و خون بیرون میآمد و درد و اَلَم آن مرا از بسیاری کارها مانع میگردید و آلودگی آن زحمت میداد. روزی از هرقل که محل اقامت من بود به حلّه آمده به خانه سید سعید رضی الدین علی بن طاوس رفته [از] درد خود به او شکایت کردم و اظهار اراده معالجه نمودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۱۸:۱۵
حسام الدین

دارد غروب میکند آدم طلوع کن

 آنچه در ادامه مشاهده میکنید تصاویر تکان دهنده وحشت انگیز از جنایات فرزندان سلفی آل ابوسفیان ـ لعنت الله علیهم اجمعین ـ ست که به نام دین شریف اسلام علیه مسلمانان در سوریه رقم میخورد ... کاش صاحب برسد کاش ... الهی طال الاِنتظار و صعب الانتصار و هجم علینا الفجّار عجِّل فی فرج سیِّدالابرار مولانا صاحب النصر و الانتصار بحق مُحَمَّدٍ و آله الاخیار یا رب الجنّه والنّار ... 


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۳
حسام الدین

می‌شود پنجره‌ ها باز اگر برگردی

و زمین غرقه آواز اگر برگردی!

باغ، باز آمدنت را به همه می‌گوید

آه، ای سرو سرافراز اگر برگردی!

باز می‌گردد آخر به زمین سر سبزی

می‌تپد قلب زمان باز اگر برگردی!

رخت می‌بندد از این آینه تاریکی‌ها

روشنی می‌شود آغاز اگر برگردی!

با تو این پنجرة ابری من خواهد دید

آسمانی پر پرواز، اگر برگردی!

پیش چشمان تو ای آینه رو، اشعارم

باز هم می‌کند اعجاز اگر برگردی!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۲ ، ۱۱:۳۶
حسام الدین

تشرف علی بن مهزیار اهوازی به محضر قلب عالم امکان حضرت ولی عصر ـ ارواحنا له الفداء ـ


شیخ طوسی (ره) در کتاب غیبت از حبیب بن محمد بن یونس بن شاذان صنعانی روایت نموده که گفت : وارد شدم بر علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی، و از بازماندگان امام حسن عسکری ( علیه السّلام ) سؤال کردم ؛ علی بن مهزیار گفت : برادر مطلب بزرگی را پرسیدی. من بیست مرتبه به حج بیت اللَّه مشرف گشته ام، در تمام این سفرها قصدم دیدن وجود نازنین حضرت ولی عصر ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بود ولی در این بیست سفر راه به جائی نبردم تا آنکه شبی در بستر خود، خوابیده بودم دیدم کسی میگوید : ای علی بن ابراهیم ! خداوند بتو فرمان داده که امسال نیز حج کنی ! آن شب را هر طور بود بصبح آوردم و صبح در کار خود می اندیشیدم و شب و روز مراقب موسم حج بودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۳
حسام الدین




همه عمر بر ندارم سر ازین خمار و مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

 

آنچه که در ادامه می‌آید شرح حال یکی از این جوانان‌پاک ضمیر است که با اعجاز رضوی از کانادا راهی مشهد الرضا ( علیه السلام ) می‌شود تا با محبوب خویش ملاقاتی داشته باشد، این کرامت عجیب از کتاب « کرامات امام رضا از زبان بزرگان » به نقل از حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی انصاری نقل می‌شود :

همه چیز از جشن میلاد شروع می‌شود

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۷:۴۱
حسام الدین